سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ متفکران

به نام خدا و با سلام.

ما خیلی وقتها در تعریف هم وطن دچار مشکل می شویم و همین اشتباه و سوء تعبیر ،عموما بر روی رفتار ما نسبت به قومهای گوناگون تاثیر می گذارد . در این پست می خواهیم نگاهی به معنی هم وطن بیاندازیم و ببینیم که هم وطن هر شخصی در هر جای دنیا چه کسی می تواند باشد . این موضوع وقتی خیلی اهمیت پیدا می کند که موضوع جهانی شدن و یکپارچه شدن دنیا هم چاشنی بحث باشد. وقتی قرار باشد در کشورهایی مانند کشورهای اروپایی مرزها برداشته شود و رفت و آمدها تسهیل شود . تعریف هم وطن معنایی گسترده تر پیدا می کند .

 

متاسفانه فرهنگ ایرانیان قرنها است که به صورت فرهنگی بسته نگه داشته شده است . شاید خود ایرانیاین هم عموما تمایل زیادی برای ارتباط برقرار کردن با دنیای اطراف را نداشته اند که باید این موضوع مود بررسی قرار گیرد . اگر چه امروزه با روند رو به رشد مهاجرت ایرانیای به خارج از کشور که نشان می دهد حدود 5 میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی می کند معنیب کردن هموطن برای هر فردی در این دنیا مهم خواهد بود .

سوال این هست که ما به چه کسی عموما "ایرانی" می گوییم ؟آیا کسی که فارسی حرف بزنند "ایرانی" است ؟ پس اگر اینطور باشد،خیلی از پروفسورها ی شرق شناسی در اروپا برای درک بهتر اشعار مولانا و حافظ رفته اند و فارسی یاد گرفته اند!پس آنها همه ایرانی هستند . همین چند سال اخیر بود که شرق شناس آلمانی جایزه ی ادبیات فارسی رو در ایران برد و مثل بلبل    فارسی حرف می زد!پس باید "ایرانی " بودن تعریف دیگری داشته باشد .

یک عده می گویند که مکان تولد نشان دهنده ی وطن و در نهایت هموطن بودن است !خوب همه ی می دانیم که بسیاری از ایرانی ها به خارج از کشور مهاجرت کرده اند و بچه های آنها در خارج از کشور به دنیا آمده اند . یعنی بچه ای که مادر ایرانی دارد ولی مثلا در آلمان به دنیا آمده "ایرانی "محسوب نمی شود ؟ 

گروهی هم می گویند که پدر و مادر افراد نشان دهنده ی وطن افراد هستند و یعنی وطن داشتن اکتسابی است!خوب اگر اینطور باشد یک عده که متاسفانه در اروپا تک والد هستند یعنی یا مادر دارند و یا پدر،لابد فقط نصف وطن دارند و نصف وطن آنها آسمونی است!  یا یک عده که دارای والدینی هستند که هرکدام در یک کشور به دنیا آمده اند ،پس آنها دارای دو وطن هستند؟!یک عده هم می گویند که مکان زندگی انسانها نشان دهنده ی وطنشان است . خوب ممکن است کسی دائما مسافرت کند و هر چند سال در مکانی مستقر شود پس وطن این اشخاص کجا است . آمار نشان داده است که هفتاد در صد مهاجرین کانادا پس از پنج سال آنجا را ترک می کنند ! پس این افراد حداقل دارای سه وطن هستند . وطن اصلی ،وطن مهاجرتی،وطن بعد از مهاجرت از کانادا!... 

 

اما سازمان ممل متحد تعریف کاملی از هم وطن کرده است که جالب و قابل تامل است.و آن اینکه هم وطن کسی است که نسبت به اعضای دیگر شهر خود احساس محبت و علاقه داشته و نسبت به آنها احساس مسئولیت کند . ونیز هم وطن کسی است که فرهنگ بومی منطقه ی محل زندگی خود را پذیرفته و به آن علاقه دارد و به آن احترام می گذارد .

حالا با این تعریف شما به من بگویید که چه کسی ایرانی است و اصولا آیا ما با این تعریف هم وطن همدیگر به حساب می آییم!

یعنی دو راننده ای که باد ماشینشان سر چهار  راه به هم خورده و با مشت گره شده از ماشینهایشان پرتاب می شوند بیرون به قصد کشت یا همدیگر را می زنند و یا هرفحشی که از نوزادی و بدوتولد و دوران کودکی خود تا به امروز به یاد دارند نثار هم می کنند هم وطن  همدیگر هستند !

یا زنی که جد اندر جدش ایران متولد شده است ولی فکر می کند مولوی اسم دیگر بقال سر کوچشون است که گه گاهی هم که مشتری ندارد زیر آواز می زند آیا ایرانی  است 

جالبتر اینکه من دکتر ادبیات فارسی استاد دانشگاه را دیدم که مشروب می خورد !!!!!!!!!کسی که شعر حافظ (حافظ همان طور که از اسمش بر می آید حافظ کل قرآن بوده و بر اساس چهارده روایت و حدیث آن را تفسیر می کند ،یعنی هر آیه را با استناد به چهارده منبع تفسیر می کرده است!یعنی کاری که ما امروز تنها با کمک کامپیوتر قادر به انجام آن هستیم!)  را می خواند وکلی هم به به و چه چه می کند وخود را ایرانی هم می داند و ایرانی از نوع بسیار دلسوزش!(چون رفته کلی سال درس خوانده و دکتر شده!)و وقتی بهشون می گویید که اون "ترک شیرازی" که حافظ آرزو ی یک توجه از او را داشت چه کسی است ؟می گویند (بدور از شان حافظ ) حافظ همجنس باز بوده  و (باور کنید حتی در برخی از برنامه های فارسی زبانان ماهواره او را بچه بازمعرفی کردند،به بهانه ی اینکه مثلا اسمی از "مغ بچه " آورده است! ) . این ها خود را ایرانی می دانند .و مولا نا را که کتاب مثنوی معنویش "تفسیر قرآن" که چه عرض کنم "تاویل قرآن "است را شبیه به مردی باده نوش (نعوذ بالله) مواد کشی می دانند که می خورده و میکشیده و منگ می شده و می رقصیده(تازگی ها توی یک تبلیغ که درب خانه انداخته بودند دیدم نوشته تعلیم رقص عرفانی(  =پناه می برم به خدا)!! چطوری می توانند که فرهنگ ایرانی را پذیرفته باشند و آن را احترام کنند .

 سعدی که خودش را رسول دین اسلام می داند و کتابهای خود را وظیفه ای الهی بر رسالتش می داند ،بسیاری از آیات قرآن را سندی بر اشعار و نوشته های خود گرفته است.

الغرض اینکه چطور امکان دارد کسی خود را ایرانی بداند و بنامد ولی اساسا بی توجه و بی اطلاع از حالات ستونهای فرهنگی قوم خودش باشد .البته انقریبا گروهی متوجه این ایراد شده اند و فهمیده اند که اگر نام ایرانی روی خود می گذارند باید قرآن و پیامبر خدا را هم بپذیرند (حداقل می گویم ،چون عده ای حافظ و مولانا را سنی می دانند وگروهی حافظ را مالکی و شافعی می دانند که بعدها برایتان مدارکی از اشعار خودشان خواهم آورد تا به راحتی شیعه و 12 امامی بودنشان اثبات شود )و اکنون گروه ی که متوجه شده اند اگر نام خود را ایرانی می دانند و در خارج از کشور و حتی در داخل ایران ایران را با ابن سینا و مولانا معرفی می کنند و قهرا سینه برای اینان سپر می کنند ،فهمیده اند که ابوعلی سینا همان کسی است که طبق نوشته ی خود در خاطراتش هر وقت که به مشکلی بر می خورد دو رکعت نماز می خواند تا بنا به الهامات درونیش(طبق نوشته ی خودش)مشکلش را حل کند .این گروهها پا فراگذاشته اند و گفته اند که نه ما اصلا ایران را منهای این 14 قرن آخر می خواهیم !یعنی ما ایرانی هستیم ولی فقط نصف فرهنگ ایران را قبول داریم وباقی را نمی خواهیم!

حتما جمله ی عذر بدتر از گناه را شنیده اید. چط.ر امکان دارد من خود را ایرانی بدانم ولی بگویم من ایران را منهای قسمت درخشان و مهم تاریخش می خواهم!

من نمی دانم اینها که خود را ایرانی بدون ابن سینا و مولاناو فردوسی و سعدی و... می دانند .پس پشتوانه ی ایرانی بودن خود را چه کسی می دانند . سخن از کوروش کبیر می کنند . نمی دانم شما کتیبه ی کوروش در همدان را دیده اید . لطفا حتما به معنی ترجمه شده ی آن که در کنارش نوشته شده است دقت کنید . اون بنده ی خدا سوره ی توحید را گفته !به زبان خودش !اگر خواستید من متن کتیبه را پیدا می کنم و آن را به راحتی با سوره ی توحید مقایسه می کنیم . کوروش کبیر اعتقاد به احدیت خداوند داشته است. بدون شک.

با توجه به شرح بالا مشخص شد که هم وطن بودن و شدن یک مقوله ی انتسابی است یعنی هر کسی می تواند نه تنها وطن خود را تغییر دهد بلکه می تواند هم وطن بودن و یا شدن را هم خودش کاملا با اختیار خودش انتخاب کند . همچنان که خداوند در قرآن ذکر کرده است که زمین را بزرگ و وسیع قرار دادم تا هر کجا که خواستید زندگی کنید و این در جواب کسانی بود که بهونه های مختلفی برای بد بودن می آوردند . مثل اینکه گروهی در ایران رشوه می خورند و وقتی می گویی که چرا رشوه می خوری می گویند چاره ای نیست همه می کنند و ما هم خلاف می کنیم !  بدین ترتیب آیه ی قرآن بر این موضوع تاکید دارد که اگر می خواستی واقعا خوب زندگی کنی می توانستی از مکان خود به مکان دیگری مهاجرت کنی جایی که بتوانی بنابه اعتقادات زندگی کنی !

 خلاصه ی آنچه گذشت این می شود که هم وطن بودن و شدن نه به هم زیانی ،هم نسبی است بلکه به هم دلی است . با این تعریف جامع می توان به خوبی فاصله ی موجود بین کشورها و مردم را به حداقل رساند به شرطی که مردم یک یا چند کشور از طریق معنوی و فکری با یکدیگر نزدیک تر و نزدیک تر با شند . بنابراین جهانی شدن و یک ملت و امت شدن کاری غیر ممکن به حساب نمی آید .اما ادامه ی این مطلب را در قسمت آیا امامان شیعیان عرب هستند مطالعه فرمایید .

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/11ساعت 2:26 صبح توسط آ.معماری نظرات ( ) |

قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت

کد نوحه

کد مداحی