سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ متفکران

فرق بین فاجر و فاسق :

فسق به معنی خارج شدن از پرده می باشد . شاید همه پرده ی نازکی را که دور هسته ی خرما پیچیده شده است را دیده باشید که این پرده بسیار نازک است ووقتی هسته را فشار دهیم به راحتی هسته از آن خارج می شود که به این عمل اعراب فسق (فتح اول و دوم)می گویند بنابراین فسق یعنی خارج شدن از حدود الهی که این البته می تواند تنها یک حد از حدود الهی باشد و نه همه ی حدود . یعنی فرد می تواند اعتقاد به خیلی از چیزها داشته باشد (البته به ظاهر)ولی در عین حال پای خود را از بعضی از حدود الهی خارج بگذارد.

فاجر از کلمه ی فجر به معنی شکافنده و باز کننده و پرده درنده است . خورشید وقتی پرده ی شب را جدا می کند فجر است . برای درک بهتر تصور کنید جلوی یک پرده قرار دارید و با دو دست دو تای پرده از هم باز می کنید و اجازه می دهید نور به داخل اتاقتان بیاید . در حقیقت فجر باز کردن دو لبه ی یک چیز است به امید تغییر دادن ماهیت محیط .یعنی وقتی خورشید فجر می کند ماهیت محیط اطراف خود را دگر گون می کند .

اما رجوع به نص قرآن :

(نوح/27)"‏إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً"زیرا اگر آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مى‌کنند و جز گناهکار و کفرپیشه نمى‌زایند.

که اگر چه این ولادت خود قصه ها دارد و نشان می دهد که اخلاقیات انسانهامی تواند به صورت ارث به بچه ها منتقل شود و کسانی که می گویند چرا بچه ی امام خودش امام می شود مگر نظام پادشاهی است ! خبر ندارد که یکی از دلایل این است که خصوصیات خوب هم مانند خصوصیات بد به ارث می رسد چنانکه خداوند می فرماید در این آیه که فاجر خود فاجر می زاید !(قابل توجه آقایان مومن که به شدت در انتخاب همسر دقت کنند )...این قصه طولانی است و به بحث ما نمی آید ولی آن چیزی را که مهم است این است که قوم حضرت نوح که مشمول عذاب شدند همه فاجر بودند و این نشان می دهد که فاجر در حقیقت آخر خط است . و کسی است که قوانین و حدود الهی را از هم می درد و تغییر محیط را برای عوض کردن ماهیت اطراف خود می خواهد (اصلاح طلبی و تغییر محیط منتها از نوع فاجر بودن و پاره کردن کلیه ی حدود الهی به امید تغییر کلی در ماهیت محیط اطرافش-مثل بعضی ها!!)...

اما باز می گردیم به کلمه ی فاسق :

 (النور/4)‏وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ"و کسانى که نسبت زنا به زنان پاکدامن و شوهردار مى‌دهند و چهار شاهد نمى‌آورند، پس هشتاد تازیانه به آنان بزنید و گواهى آنان را هرگز نپذیرید که آنان همان افراد فاسقند.

با بررسی آیات قرآن به خوبی نشانه های انسانها ی فاسق مشخص شده است،مثلا یکی از این نشانها های این است که اینان اهل تهمت و افترا هستند یعنی کسانی هستند که به راحتی ادعاهایی را مطرح می کنند که هیچ دلیل و منطق مشخصی پشت آن ندارند .

(القصص/32)‏اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ" (اى موسى! اکنون) دستت را در گریبانت فرو ببر (خواهى دید که) بدون هیچ بیمارى، و نقص و عیبى، سفید و درخشان بیرون خواهد آمد، و براى رهایى از (تعجب و) ترس، بازوى خود را جمع کن، پس این (دو معجزه، دو دلیل روشن و) دو برهان از طرف پروردگارت به سوى فرعون و اشراف اطراف اوست، بدرستى که آنان گروهى فاسق بوده‌اند.

و نشانه ی دیگر اینکه وقتی دلیل و منطق علمی و مشخصی برایشان می آوری آن را انکار می کنند .ونشانهای دیگری برای ایشان وجود دارد  که خود می توانید با خواندن قرآن به آنها دست پیدا کنید .اما نکته  و در حقیقت توضیح اصلی اینکه خداوند در قرآن کریم کل مردم دنیا را به سه دسته (سوره ی واقعه تقسیم کرده است که شامل السابقون و اصحاب یمین و اصحاب شما است که البته هر کدام از این دسته ها هم خود دارای تقسیم بندی و بهتر بگوییم که هر کدام در جه بندی خاص خود را دارند . مثل اینکه اصحاب شمال خود به گروهای کافر و مشرک و منافق تقسیم بندی می شوند.اما سوال اصلی این است که جایگاه کلماتی مانند فاسق و فاجر کجای این تقسیم بندی است و کجا جای دارد ؟و آیا فاسق و فاجر خود یک تقسیم بندی است و اگر هست چرا در تقسیم بندی اصلی ذکری از آن نشده است ؟

خوب به این مطلبی که می نویسم دقت کنید تا جواب خود را دریابید :

در زبان پزشکی هر بیماری دارای یک سری علائم می باشد که اصطلاحا آن را سیمپتم (Symptom)می نامند که سیمپتم اصلافی نفسه بیماری نیست بلکه تنها شامل یک سری از علائم است که یک بیماری می تواند داشته باشد . به طور مثال

علائم سرماخوردگی آبریزش بینی ،تب ،دل درد و.... است ولی این به این معنی نیست که هر کسی که آبریزش بینی دارد الزاما سرماخورده باشد ،بلکه شاید آلرژی داشته باشد ،ویا بیماری های دیگری بنابراین نشانه های بیماری خود بیماری نیست بلکه یک بیماری می تواند تمام آن علائم را داشته باشد ویا حتی می تواند نیمی از آن علائم را داشته باشد و نه همه را . مثلا کسی که د ارای بیماری قلبی است اصلا می تواند درد نداشته باشد ولی سوزن پشت داشته باشد و... بنابراین اگر علائمی برای یک بیماری تعریف می شود الزاما این نیست که فردی که آن بیماری را می گیرد حتما باید تمام آن علائم را داشته باشد ولی نکته ی مهم این است که بلاخره بیمار دارای علائمی است و با آدم سالم حتما فرق می کند . این نکته را نگه دارید تا در ذیل به آن برسیم .

خوب باز می گردیم به بحث خودمان . الغرض :"فاسق بودن" سیمپتم بیماری است نه خود بیماری !"فاجربودن" علائم مرگ است نه خود مرگ !"مسرف بودن" علائم و سیمپتم بیماری است و نه خود بیماری !بنابراین یک کافر می تواند کافر باشد ولی فاسق نباشد یعنی بیماری "کفر " را دارد ولی علائم فسق را نداشته باشد  یک مشرک می تواند مشرک باشد ولی الزاما فاسق نباشد !اگر چه خداوند در آیه ی دیگری آب پاکی را روی دست همه ریخته است :

(المائدة/49)‏...ْ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ"... پس اگر آنان (از حکم و داورى تو) روى گرداندند، پس بدان که خداوند مى‌خواهد آنان را به خاطر پاره‌اى از گناهانشان مجازات کند، بى‌شک بسیارى از مردم فاسقند.

اینکه اکثر مردم دنیا دارای علائم و سمپتوم فسق هستند ولی این به این معنی نیست که این علائم الزامی باشد .اما در آیه ای عجیب خداوند می فرماید که ولی بدانید تمام افرادی که دارای مرض "نفاق "هستند الزاما دارای علائم فسق می باشد . یعنی مثل اینکه بگوییم الزاما هر کسی سرماخورده هست حتما دارای آبرزیش بینی است اگر چه می تواند همراه این آبریزش علائم دیگری هم داشته باشد و می تواند نداشته باشدولی حتما هر کسی سرماخورده حداقلش این است که آبریزش را دارد :

(التوبة/67)‏... نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ"مردان و زنانِ منافق، از یکدیگرند (از یک قماشند)، به منکر فرمان مى‌دهند و از معروف نهى مى‌کنند و دستهاى خود را (از بخشش و انفاق) مى‌بندند. خدا را فراموش کرده‌اند، پس خداوند نیز آنان را فراموش کرده است. همانا منافقان، همان فاسقانند.

(از علائم دیگر فسق خسیس بودن و فراموش کردن خدا و امر به معروف نکردن و... است )

اما در انتها فراموش نکنیم که :

(التوبة/53)‏قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِینَ" (به منافقانى که به جاى حضور در جبهه، قصد کمک مالى دارند) بگو: چه از روى علاقه انفاق کنید و چه از روى کراهت، هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد، زیرا شما قومى فاسق بوده‌اید.

 


نوشته شده در جمعه 90/2/30ساعت 3:5 صبح توسط آ.معماری نظرات ( ) |

قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت

کد نوحه

کد مداحی