وبلاگ متفکران
"مهندسی زبان فارسی "رشته ای گمنام !
آیا تا کنون به قدرت "زبان گفتاری"در بر قراری ارتباط بین افراد و مردم یک کشور و یا یک قوم فکر کرده اید ؟به معنی دیگر چقدر شیوه ی گفتاری قومهای مختلف می تواند در ارتباط قلبی و درونی آنها و یا بر عکس در ایجاد نفرت بین آنها موثر باشد ؟ من سعی می کنم با بیان مثالهای ساده و روزمره اهمیت آن را بیان کنم و تعمل بیشتر را به عهده ی خوانندگان می گذارم : تصور کنید که در مهمانی حضور دارید و صاحب خانه از شما می پرسد :چایی میل دارید ؟ و شما در جواب می گویید :مرسی ! حالا من از شما می پرسم که این مرسی یعنی بعله و یا نخیر !البته شما می گویید که باید از شیوه ی بیان کردن این کلمه فهمید که این مرسی و یا متشکرم معنی بله دارد و یا نخیر . حال تصور کنید که شما یک خارجی هستید حتما می پرسیدکه بالاخره مرسی یعنی بیاورم و یا نیاورم ؟اگر چه این موضوع،ساده است ولی کار به اینجا ختم نمی شود و موضوعات خطرناکترو تاثیر گذارتری هم وجود دارد: برای مثال ما به شخصی که قد 160 و وزن 80 دارد می گوییم "چاق" و اگر همین شخص وزن100 هم داشته باشد باز می گوییم "چاق" و اگر باز 120 کیلو گرم هم وزن داشته باشد باز هم "چاق " است و تنها وقتی 200 کیلو باشد می گوییم "خیلی چاق "! اگر یک متخصص روانشناس باشید می دانید که در روش علمی به نام "القا " شما معمولامی توانید هر آنچیزی را که بخواهید بر خود و بر دیگران با روش تکرار و تلقین نهادینه کنید . یکی از دلایل 5 بار نماز خواندن هم استفاده از شیوه ی القای روحی است همان طور که تبلیغات هم همین روش را (همراه با روش شرطی کردن ) در ضمیر نا خود آگاه افراد القا می کنند .حال تصور کنید که فرد در طول شبانه روز و یا بعد از یک هفته و بعد از گذر یک ماه چگونه حالت بد بینی و عدم اعتماد به نفس را در خود پیدا می کند و این حالت در مرور زمان تبدیل به افسردگی و از خود بیزاری خواهد شد که ناچار است بار منفی و فشار روحی فرد چاق را بر روی خود تحمل کند در صورتی که شاید تنها 10 کیلو اضافه وزن داشته باشد ! در مثال دیگری توجه کنید که در زبان محاوره ی فارسی به یک دختر یک دارای ترکیب خوب صورت است "زیبا " می گویند واین عبارت برای پسری هم که دارای ترکیب خوب صورت است "پسر زیبا " می گوییند . تا اینجای کار مشکلی نیست ولی ادامه را بخوانید :حال دختری که آرایش می کند و ابرو بر می دارد و... باز در زبان عامیانه "دختر زیبا " نامیده می شود ! شاید کم کم عمق فاجعه را متوجه شده باشید که چطور این لفظ ساده می تواند پسر ها را برای رقابت در "زیبا " کردن خود به تکاپو بیندازد و آنها را به مرور و با توجه با علم "القا " به آرایش کردن و.... هزاران کار دیگر تحریک کنند .مدتی نمی گذرد از آن زمانی که به کار بردن لفظ زیبا را برای پسران شرم آور می دانستند!و امروز چه راحت بیان می شود . وقتی ما برای تربیت دخترمان می گوییم ببین آن دختره چقدر دختر خوبیه چقدر خوشگله! به مرور به او این پیام را می دهیم که هر که خوشگل است پس در نتیجه خوب هم هست (شرطی شدن !) و دقیقا به همین دلیل است که به مرور دختران تحریک به آرایش می شوند برای "خوب بودن " و چون کلمه ی زیبا هم برای دختر بزک کرده استفاده می شود و هم برای پسر خوشگل در نتیجه پسران به طور کاملا شرطی ،هر "زیبایی" را به معنی "بزک کردن" می دانند و برای بدست آوردن لقب "زیبا " که البته مساوی با خوب بودن هم هست (طبق تربیت کودکی )تحریک به آرایش و زینت صورت خود می شوند که اثرات انواع اعمال جراحی در روی صورتشان را می توان از پیامدهای گفتارهای نادرست دانست . بیایید زبان گفتاری خودمان را با زبان انگلیسی که همه با آن کمابیش آشنا هستند مقایسه ی کوتاهی می کنم. تا شاید "ادب از که آموختی از بی ادبان" را سر لوحه ی خودمان کنیم : در زبان انگلیسی لغتی به نام Over weight وجود دارد که به معنی اضافه وزن خودمان است و این لغت برای مثال ما که آدمی 160 سانتی متری با وزن 80 را در بر می گیرد وبرای وزنها ی بالاتراز لغاتی مانندChabby (تپولی)و... وجود دارد و درانتها برای بیان بی ادبانه از Fatکه همان "چاق"خودمان استفاده می کنند .و آن دقیقا معادل به زمانی است که فرد از فرط چاقی لباسش در تنگ ترین حالت قرار دارد ! البته این گفتار به معنی این نیست که ما در زبان فارسی خودمان لغات مناسب نداریم ولی در انتها حتما به این نتیجه گیری خواهم رسید که متاسفانه دور شدن جوانان و نوجوانان ما از فرهنگ غنی فارسی و اشعار و گویشهای قدیمی و گسترده شدن وسایل ارتباطی و عدم توجه برنامه سازان به غنای فرهنگ فارسی به مرور باعث فراموشی واژگان غنی در بین مردم و رواج استفاده از الفاظ نا خوشایندی می شود که تکرار این الفاظ و جملات جز این که باعث ایجاد روحیه ی عدم اعتماد به نفس فردی شده بلکه دایره ی ارتباطات افراد را هم به دلیل سوء بر داشت و فهم کافی از جملات یکدیگر روز به روز کمتر می کند . در فرهنگ انگلیسی برای یک پسر هرچقدر هم که زیبا باشد هرگز از کلمه ی beautiful که برای دختر زیبا استفاده می شود ،استفاده نمی کنند و برای پسر زیبا از کلمه ی handsomeکه همان خوش تیپ خودمان است استفاده می شود. یعنی برای استفاده از کلمه ی زیبا هیچ اشتراکی بین دختر و پسر قرار نمی دهند و در نتیجه آنگونه که دختران قرار است زیبا باشند و یا بشوند، قرار نیست پسران هم با همان ترازو سنجیده شوند . .این مقاله به برتری بین زبانها کاری ندارد که برای همه مسلم است زبانی که منشعب از عربی که کامل ترین زبانها است می باشد قطعا غنای بیشتری دارد ولی این مقاله برای بیان تاسفی است که روند ارتباطات اجتماعی را تحت تاثیر خود دارد و این که بیان کلمات و شیوه ی گفتارما تا چه حد می تواند روابط بین افراد و حتی خلق و خو و روان افراد را تحت تاثیر خود قرار دهد . بیان کلمات چرا ایرانیان بیشترین smsبازان دنیا هستند ؟(بیشترین رکورد اس ام اس در یک روز البته برای سوئدی ها است ولی میانگین سالیانه آن نزد ایرانیان است ) و چرا بیشترین مدت مکالمات تلفنی بین مردم ایران است ! شاید شما تعبیر کنید که خوب چون ایرانیان خیلی به هم دیگرعلاقه مند هستند!و دارای میزان رقت قلب و الفت و.... بیشتری هستند به همین دلیل است که زیاد حرف می زنندو یاشاید بگویید از بیکار بودن است . اما حقیقت این است که در فرهنگ رانندگی ما ایرانیان که حتی برای یک ثانیه هم حاضر به گذشت نیستیم خود به وضوح نشان می دهد که هیچ رقت قلب و الفت واقعی و قلبی وجود ندارد (بی تعارف)و شاید اگر می گفتیم چاپلوسی در (کثرت )ایرانیان بیشتر است بیشتر جای تعمل داشت تا استفاده از کلمه ی الفت !و یا اگر بگویید از بیکاری است که مردم شبه جزیره ی عربستان که همین نزدیکی هستند هم پولدارتر هستند و هم بیکارتر ! ولی حقیقت این است که متاسفانه باید اقرار کنیم که به دلیل استفاده از گستره ی لغات محدود ما به مرور مجبور به شرح بیشتر و گسترده تر و استفاده از جملات بیشتر برای بیان بیشتر مفهوم خود شده ایم . اگر چه رعایت مراتبی از چاپلوسی و عدم رک گویی هم مزید بر علت شده است ولی باز هم این مورد باز می گردد به عدم استفاده و درست از کلمات وزین و سنگین زبان قدیمی فارسی(البته به این شرط که فرض کنیم اصلا زبان فارسی دارای آن بار فرهنگی و غنای لغوی گسترده باشد که بتوانیم برای بیان منظوراتمان با به کار بردن یکی دو کلمه به سادگی مفهوم مورد نظرمان را کسب کنیم که من می توانم به راحتی اثبات کنم که زبان فارسی دارای این غنا نبوده و نیست و نخواهد بود )(با عرض پوزش از ناسییونالیسمها !)برای اثبات حرفم به کتاب کلیله و دمنه (ابن مقفع)که تقریر قرن 4 است رجوع کنید که غنی ترین گستره ی لغوی در زبان فارسی را داراست و به عنوان مرجع لغات فارسی در زمانهای کهن (متاسفانه نه امروزه )در کتابهای درسی تدریس می شد (حداقل قسمتی از آن ). با بررسی این کتاب به راحتی در می یابید که اکثر لغات به عربی است (حتی بعد از ترجمه از عربی آن در همان دوره!)چرا که لغاتی برای معادل قرار دادن آنها وجود نداشته و یا اگر هم بوده آن بار فرهنگی را نداشته است )شاید بگویید که این منبع عربی الاصل نمی تواند نشان دهنده ی توان فرهنگ لغات فارسی باشد . پس رجوع می کنیم به شاهنامه ی فردوسی که دارای لغاتی فارسی (تقریبا)می باشد و زنده کننده ی زبان فارسی است ولی به سادگی در می یابید لغات استفاده شده در این کتاب نه تنها نمی تواند منبعی برای کتابهای علمی و اجتماعی باشد بلکه حتی نمی تواند به عنوان فرهنگ لغوی قوی هم از آن استفاده کرد چنان چه لغت نامه های دهخدا و معین هم به وضوح از این کتاب به عنوان منبعی برای ارجاع لغات استفاده نکرده اند و این گونه به نظر می رسد که کار با ارزش فردوسی بیشترحالت جهاد و نماد ی از سعی و کوشش برای فارسی گویی را نشان می داده تا سعی بر وزین کردن فرهنگ فارسی (البته شایدکسانی باشند که دلیل بیاورند : به خاطر حالت شعر بودن شاهنامه است که دست شاعر را برای استفاده کردن از لغات بیشتر و اصیل فارسی بسته گذاشته است و البته این بهانه ای بیش نیست چنان که حافظ و مولانا به خوبی در بیان شعری خود توانسته اند با لغات نیم عربی نیمه فارسی خود و استفاده ی گسترده از ایهام بیانها ی وزین و دو پهلوی خود را گفته و بار فرهنگی زیادی را برای اشعار خود ایجاد کنند )با نگاهی گذرا به زبان فرانسه و اسپانیایی که صد در صد متاثر از زبان عربی در بعد از جنگهای صلیبی است می توانیم ببینیم که نه تنها اشعار گسترده و وزینی هم از آن دوران و پس از آن برای آنها به جا مانده است بلکه امروزه هم ایشان با بیان چند کلمه ی بسیار کوتاه می توانند نه تنها جنسیت و حالات فعل بیان شده را توصیف کنند بلکه به راحتی منظور نظر خود شان را هم بیان کنند . برای مثال ما در زبان فارسی برای کاری که در آینده انجام می شود از پسوند "خواه " استفاده می کنیم (البته در فرهنگ کتابی )بطور مثال در جمله ی : ((من این کار را خواهم کرد)) . معلوم نمی شود که چند در صد احتمال دارد که من آن کار را انجام دهم و در ضمن اینکه معلوم نیست که چه زمانی این کار بالاخره انجام خواهد شد . و شما ی ایرانی مجبور هستید برای شرح منظور خود جملات زیادتری را به دنبال آن بیاورید تا بالاخره منظور خود را بیان کنید ولی در ادبیات انگلیسی و اسپانیایی و فرانسه و نهایتا عربی( به ترتیب تکامل )می توانید با بیان یک جمله ی کوتاه نه تنها دوری و نزدیکی زمان انجام کار را بیان کنید بلکه میزان درصد عملی بودن و انجام آن کار را هم در همان نصف جمله بیان کنید !سه جمله I will buy I am going to buy I am buying برای زمان آینده هستند و بیان هر کدام می تواند نشان دهنده ی درصد و زمان انجام کار را در عین حال بیان کند . البته این انتقادی بر زبان فارسی نیست ولی اول برای کسانی که می گویند چرا قرآن عربی نازل شده پیشنهاد می کنم یک سری به منبع لغات عربی و فرانسه و فارسی بزنند و آنها را قیاس کنند در جایی که تنها کلمه ی "عین " در عربی 70 معنی اصلی و فرعی دارد!و... نشان از غنای فرهنگی این زبان دارد و انتقاد بعدی بر دست اندر کاران فرهنگی زبان فارسی دارد که به یاد داشته باشند بریده شدن مردم از فرهنگ و گسترگی لغوی هر زبانی نه تنها باعث زحمت بیشتر مردم در ادای معنی و منظور مورد نظرشان دارد که ساعت ها وقت و انرژی آنها را به هدر خواهد داد بلکه زیاده گویی در پی خود فرهنگ چاپلوسی و غیبت و دروغ گویی و هزاران فساد زبانی دیگر راهم به دنبال خواهد داشت .مردمی که دارای فرهنگ غنی لغوی باشند یاد می گیرند قبل از بیان هر حرفی فکر کرده و لغت مورد نظر خود را از گستره ی لغاتی که در حافظه ی خود دارند انتخاب کرده و در ضمن اینکه با بیان جملاتی کوتاه به منظور نظر اصلی خود برسند . سند این گفتاراوج شعر سرایی و سخن وری شاعران نامی ایران زمین است که در قرون 5-6-7 و شاید اندکی بعد از آن با آمیختگی زبان فارسی با زبان عربی چگونه توانستند نه تنها شعرهایی با وزن فرهنگی بالا ایجاد کنند بلکه کتابها ی نظم و نثر آنها در عین کوتاهی و اختصار ولی دارای غنای بالای فرهنگی بوده است .و وقتشان به تشریح و تفسیر گسترده ی جملات با کلماتی ساده و بی وزن نمی گذشته است . در خلاصه برای شرح بیشتر تمام آنچه نوشته ام بیایید یک امتحان ساده کنید و خود به آنچه که من قصد داشتم در این مقال بیان کنم برسید : تصور کنید که در یک مسابقه به شما دفتری می دهند که در آن تنها 500 لغت فارسی ساده نوشته شده باشد و به نفر دوم دفتری می دهند که در آن 2000 لغت و به نفر آخر دفتری با 4000 لغت فارسی داده اندوبه شما گفته اند که یک داستان ویااتفاقی را در حداکثر100صفحه شرح دهید و هر کس تنها اجازه دارد از دایره ی لغتی که در دفتر خودش است استفاده کند و لا غیر . به نظر شما نوشته ی کتاب شخص زیباتر خواهد شد ؟نوشته ی کدام شخص وزین تر و ادبی تر خواهد بود و از همه مهمتر کدام شخص مجبور است برای جلوگیری از سوء تفاهم و بیان نظرات خود شرح بیشتری دهد ؟و کدام یک کوتاهترین نوشته را خواهد داشت ؟ این مثال را می توان طور دیگری هم بیان کرد : مثل اینکه ما 1000تن گندم داریم وخواهان انتقال آن از یک مکان به مکان دیگر هستیم حال برای انتقال آن به یک نفر فقط دوچرخه می دهیم و به نفر دوم وانت به نفر سوم یک کامیون18چرخ! کدام یک در حداقل سفر می توانند این بار را انتقال دهند ؟و کدام یک مجبور است برای رسیدن به هدف خود هم وقت و هم انرژی بیشتری صرف کند ؟ اگر چه اثرات کوتاهی مسئولان فرهنگی به اینجا ختم نمی شود : شما بارها این جملات و یا جملاتی مشابه را شنیده اید که: نه!من فکر می کنم اینطوری نمی شه ! البته من تصور می کنم حرف شما درست نیست ! یا در بیان خیلی محاوره ای :چی مگی چرا این چرت و پرت ها را می گی؟... این جملات بالا خیلی برایمان عادی است و آنقدر عادی که اصلا به آنها فکر نمی کنیم . حالا بیایید آنها را برسی کنیم : جملات بالا هر کدام از دو جمله ی کوتاه تشکیل شده است که یک جمله مربوط به بیان گوینده (که در اینجا "من")هست و جمله ی بعدی خطاب به فرد دیگر و یا مخاطب "من " است .: من تصور می کنم ،من فکر می کنم ،(در بیان تحقیری)چی می گی ؟،...در تمام این جملات بار مثبت و به اصطلاح اجانب" پازتیو " دارد . یعنی در قسمتی که من دارم نظرم را می گویم ،بار جمله مثبت است و من نظر خود را با اعتماد به نفس و مطمئن بیان می کنم .اما در قسمت دوم جمله : اینطوری نمی شود ،حرف شما درست نیست ،مزخرف است و... در تمام این جملات بار جمله منفی است به اصطلاح اجانب "نگاتیو " است و نشان می دهد که نظر من گوینده درست است و نظر توکه مخاطب منی غلط است ولا غیر !! به بیان دیگر ما با این جملات در طول زندگی روزمره دائما می گوییم "من " درست می گویم و توی مخاطب غلط می گویی و اصلا احتمال دیگری هم وجود ندارد ! که این جملات را اگر به این شکل ترجمه ی انگلیسی کنید کاملا غلط است ! یعنی جمله : I think charles does not have the best idea کاملا از نظر دستور زبان انگلیسی غلط است و به جای آن جمله ی I do not think charles has the best idea کاملا درست است . یعنی فرد گوینده برای بیان عقیده ی خود کسی را نفی نمی کند بلکه دانش خود را در ابتدا نفی می کند و این به مرور فرهنگ تواضع و رعایت حقوق شهروندان دیگر را در پی خواهد داشت . اشخاص اگر از چیزی خوششان نمی آید می گویند "من از آن خوشم نمی آید " یعنی این امکان را می دهند که شاید کسانی از آن خوششان بیاید ولی نظر من این است که آن چیز خوب نیست و بدین ترتیب درب ارتباطات اجتماعی همیشه باز می ماند !اگر یک بار سوره ی کافرون را پیش خود زمزمه کنید دقیقا همین فرهنگ است !که پیامبر می فرماید "من " کار شما را نمی پسندم .بدین معنی که کسانی ممکن است کار شما را بپسندند ولی من نظم این است که نمی پسندم ! در ارتباطات اجتماعی این بیان خیلی مهم است که افراد نظرات دیگران را نفی کلی نکنند و همواره درهایی را برای گفتگو و به اصطلاح قرآنی برای توبه و بازگشت باز بگذارند در ضمن اینکه افراد به مرور با توجه به علم "القا " تواضع خود را در مقابل دیگران بالا می برند . متاسفانه گروهی از متحجران فرهنگی و دینی و نیز در سر دیگر مستکبران فرهنگی هم به این نکته توجه نکرده و تصور می کنند این روشی که من دارم کاملا درست و بی نقص است و همواره این طرف مقابل است که اشتباه می کند . حال این مثالهای ساده به خوبی برای شما مشخص می کند که لازم است ما در فرهنگ گفتاری خود یک تجدید نظر کلی بکنیم که این تجدید نظر اول به درد خود فرد خواهد خورد و بعد به درد روابط اجتماعی افراد .و البته من ایمان دارم که ما می توانیم که باغنای فرهنگی که در بخش لغات فلسفی و عرفانی داریم که شاید زبانهای دیگر با آن کاملا نا آشنا هستند توجه مردم را به ریشه ههای اصیل فارسی بیش از پیش بیشتر کنیم . فراموش نکنیم که درخت بی ریشه به سرعت در معرض خشک شدن خواهد بود . در نهایت اگر مهندسی را به معنی چگونگی ساخت و ترکیب اجزای یک چیز بدانیم که بهترین و پر منفعت ترین راندمان و کارآیی را دارد می توانیم ادعا کنیم که رشته ی مهندسی و ساخت و ترکیب زبان فارسی به نحوی که در کمترین کلمات پر منفعت ترین و بهترین روابط را در بین مردم و در افراد ایجاد کند جایش خالی است !
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |