سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ متفکران

مراحل رسیدن به موفقیت از منظر قرآن

نظیر این سه آیه ی ذیل زیاد است . که من فقط این سه را نمونه آورده ام تا ببینیم خداوند متعال چگونه راه دستیابی به هدف را برای نوع بشر ترسیم کرده است . به عبارت دیگر اگر کسی بخواهد راهی را انتخاب کرده و آن را با موفقیت به نهایت برساند چگونه باید عمل کند . با مقایسه ی این سه آیه می توانید ببینید که یک جمله در این سه آیه مشترک است :...آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ...

(الأنفال/72)‏"إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا وَ..."همانا کسانى که ایمان آورده و هجرت کردند و با اموال و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کردند، و آنان که (مجاهدان و مهاجران را) پناه داده و یارى کردند، آنان دوستدار و حامى و هم‌پیمان یکدیگرند. امّا کسانى که ایمان آورده، ولى هجرت نکردند، حقّ هیچگونه دوستى و حما یت از آنان را ندارید، تا آنکه هجرت کنند...

(الأنفال/75)‏"وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ ..."و کسانى که بعداً ایمان آورده و همراه شما هجرت و جهاد کردند، آنان از شمایند....

(التوبة/20)‏"الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ"کسانى که ایمان آورده و هجرت کردند و در راه خدا با اموال و جانهاى خویش جهاد کردند، بزرگ‌ترین درجه را نزد خداوند دارند و اینان همان رستگارانند.

حال می خواهیم ببینیم که این سه کلمه در یک برنامه ریزی برای رسیدن به هدف چه تعریف و چه جایگاهی دارند :اول شروع می کنیم با کلمه ی اولی که آمده:... آمَنُوا ...

مشخص شد که اگر کسی بخواهد کاری را آغاز کند اول باید به کاری که می خواهد انجام دهد باید ایمان داشته باشد .به عبارت دیگر اول نیت درونی و عمیق بر انجام کار مهم است . شاید همه ی شما بگویید که این که حرف تازه ای نیست . معلوم است تا انسان نیت نکند که کار انجام نمی دهد .ولی اشتباه نکنید منظور از این کلمه یک نیت ساده نیست ،بلکه منظور یک خواست و نیت درونی همراه با علم کافی است . کلمات" خواستن " و "تمناکردن" را در زبان فارسی با کلمه ی " آمَنُوا " نمی توان قیاس کرد . تمنا کردن در زبان فارسی معمولا به نفر مقابل بر می گردد یعنی ما از چیز و یا کسی غیر از خود می خواهیم .و"خواستن "هم یک خواهش درونی ولی کاملا سطحی است . اما ایمان آوردن به یک کار "در حقیقت نیت انجام یک کاری بعد از بررسی های گسترده است به طوری که اینجا عقل و بعد هم قلب با تمام قوا به دنبال آن نیت روان می شوند.به عبارت دیگر "تمنا"را شاید بتوان خواست احساسی دانست و "خواستن "یک تمنای عقلانی صرف دانست .ولی "ایمان"آوردن به انجام کاری هر دو را دارد .

حالا چرا اینقدر موشکافانه این کلمه را بررسی می کنیم ؟!چون نیت درونی در رسیدن به هدف اولین گام و مهمترین است در این آیات .در تمام آیات این نیت درونی و عقلی اول آمده است .حال مثال می زنیم :فرض کنید کسی می خواهد ازدواج کند :طبق این تعلیم قرآنی فرد ازدواج کننده هم باید شناخت منطقی و مشخص در مورد زوج آینده ی خود داشته باشد (حال با تحقیق و یا هر شکلی )و دوم اینکه باید نسبت به طرفی که می خواهد ازدواج کند کند احساس تمنا داشته باشد .یعنی میل قلبی هم شرط است .

یا فرض کنید که کسی می خواهد سهام دارخوب و موفقی باشد . اول باید اطلاعات کافی و منطقی در مورد عملکرد بورس و ... داشته باشد و دوم هم باید تمنای قلبی و لذت درونی از این کار ببرد تا اینگونه شروع خوبی داشته باشد .

باز مثال دیگر اینکه فرض کنیم ما می خواهیم فرزندمان در فلان رشته تحصیل کند اینجا هم دو نکته برای اینکه فرزندمان در آن رشته موفق باشد حاکم است . اول اینکه اطلاعات درست و منطقی از آن رشته هم خودمان و هم فرزندمان در اختیار داشته باشیم و نکته ی مهم بعدی باید ببینیم عشق و منای قلبی در فرزندمان وجود دارد یا خیر تا بتواند شروع خوبی داشته باشد و...

اما مرحله ی بعدی آمَنُوا وَ هاجَرُوا ... هجرت است .

منظور از هجرت کندن از حالت اول و وارد شدن به حالت بعدی است . اگر کسی فکر کند حجرت یعنی فقطچمدان بستن و رفتن به کشور دیگری است سخت اشتباه می کند .حجرت می تواند ترک یک عادت هم باشد . ترک یکسری اعتقاد هم باشد و... .اصلا ترک کردن سیگار هم خود یک هجرت از حال بد به حال سلامت است .

اما لازمه ی یک هجرت موفق چیست ؟

دقت کنید که این سه مرحله ای که خداوند در آیات ذکر کرده هرکدامشان یک پروسه است و خودشان به خودی خود زمان بر است .والبته شرایط زندگی ،استعدادهای فردی ،تغذیه ،جغرافیای منطقه ای و...  همه در زمان بر بودن و هزینه بر بودن این مراحل موثرند . منظور اینکه "هجرت "را اگر کنده شدن از حالت اول و رسیدن به حالت بعدی فرض کنیم این پروسه خودش مثل زنجیر به حالت قبل و بعد خود متصل است .یعنی یک هجرت خوب باید نیت قوی داشته باشد ونیز آینده نگری و تصویرگری مثبت از آینده را به همراه داشته باشد تا بتواند یک "هجرت "ایده آل نام بگیر.مثال :

فرض کنید می خواهید با پای پیاده به مشهد بروید . اول ایمان به این کار لازم است وبعد لباس پوشیدن و مهیاکردن وسایل که این قسمت در زمره ی "هجرت "به شمار می رود .بنابراین مرحله ی بعد از نیت هجرت به شمار می رود . مثلا کسی که می خواهد ازدواج کند بعد از اینکه ایمان به طرف مقابل خود پیدا کرد و خواست واقعا ازدواج کند شروع می کند وسایل ازدواج را فراهم کردن و مراسم را برنامه ریزی کردن و محل جشن را مشخص کردن و.... که اینها خود پروسه ی هجرت است .فراموش نکنید که هیچ کدام از این مراحلی که قرآن فرموده است پرش ندارد یعنی شما نمی توانید به موفقیت در کاری برسید بدون اینکه مثلا "نیت "نکرده باشید و یا "هجرت "نکرده باشد و...این سه زنجیروار به هم وصل هستند بدون پرش.از نظر من نویسنده شاید آسان ترین مرحله ی رسین به یک موفقیت همین مرحله ی هجرت است و دلیلم هم این است که در مرحله ی هجرت لذت تکاپو و حرکت وجود دارد .یعنی در این مرحله چون مرحله ی ابتدایی هر عملی است شورو شوق و تازگی دارد وحرکت راحت است به خصوص که یک ایمان و عشق درونی در وجود انسان است . شاید به همین دلیل است که دوران نامزدی و عقد بهترین دوران زندگی هر فردی باشد . چون مرحله ی گذر است و تازگی دارد .(خالی از لطف نیست اگر بگویم دانشمندان امروزه دریافته اند که یک سال زندگی عاشقانه هرفردی به دلیل ترشح هورمونی خاص است که آن هورمون را هورمون عشق نامیده اند و این هورمون شورو شوق دهنده است .حالا ما به آن بگوییم هورمون هجرت !!)

اما مرحله ی آخر که خیلی هم مهم است آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مرحله ی جهد است .

این مرحله به نظر سخت ترین مرحله می آید چون این مرحله مرحله ی ثبات است . مثل بندبازی می ماند که روی بند رفته و حالا حفظ تعادل روی بند بسیار دشوار است و احتیاج به تمرکز بالایی دارد .

در مرحله ی جهد فرد به کاری که می خواسته رسیده وبه نظر کار را تمام شده می پندارد ولی دریغ از اینکه اتفاقا دشوار ترین مرحله که "ماندن"در آن مرحله است تازه آغاز شده است .یک کتابی توی بازار ایران است که کتابی روانشناسی است به نام "ماندن در مرحله ی آخر" که یک روانشناس غربی نوشته و مثل اینکه در دانشگاه هم پیشنهاد می شود که خوانده شود(فراموش نکنید که بهترین روانشناس قرآن است ولی متاسفانه تلاشی برای استخراج این علوم انجام نشده است !)

حال این مرحله ی آخر هم دقیقا همین ماندن در مرحله ی آخر است . مثال اینکه مثلا یک امتی انقلاب می کند .خوب ایمان دارد .به پا می خیزد .برای خود نظامی را طراحی می کند و... ولی فکر می کند کار تمام شده است !در حالی که ماندن در سر انقلاب خودش و پایدار نگه داشتن آن خیلی سخت است .مثل اینکه سربازان به منطقه ای حمله می کنند و آن منطقه را تسخیر می کنند ولی نگه داشتن آن سرزمین تسخیر شده خودش بیش از تسخیر آن انرژی و هوش میخواهد .با دقت در آیات خداوند در این مرحله فرموده اند که فرد و یا هرگروهی باید در این مرحله از جان و مال خود انفاق کند .

شاید بتوانگفت که ماندن در وضعیت آخر احتیاج به استراتژی خاص دارد . تمام مهارت و هوش فردی ،برنامه ریزی،آینده نگری،علم ،تبحر و.... برای نگه داشتن وضعیت رسیده شده لازم است . مثال اینکه کسی که ازدواج کرد و رفت به خانه ی همسر خود حالا نگه داشتن این زندگی آغاز شده احتیاج به مهارت و تدبر خاص دارد ودر این راه باید از جان و مال خود گذشت کند . به عبارت دیگر ماندن در وضعیت آخر به از خود گذشتن و هجرت از خواسته ها و امیال درونی و از دنیا گذشتگی دارد . درجای دیگری از قرآن خطاب به رسوا الله (ص) اورده شده است که وقتی تو به پیروزی می رسی گروهی از منافقین از تو طلب غنیمت می کنند (همان گروه که اصلا شاید در جنگ شرکت هم نکرده اند -یعنی مرحله ی هجرت را نداشته و آن را دور زده اند !-) واین گروهها کار را برای دیگران سخت و دشوار می کنند . مثل زنی که وقتی ازدواج کرد توقعی نداشت و حالا که سر خانه ی شوره خود آمده است شروع به تمنا و خواسته های دنیایی می کند و مرد را به دشواری می اندازد . ویا مثل شرکایی که با سختی شرکتی را احداث کردند و حالا که به جایی رسیده اند زیاده خواهی و تمنای دنیاییشان شرکت را در آستانه ی ورشکستگی قرار داده است . به هر حال برای رسیدن و به انجام رساندن یک کاری به موفقیت از دنیا گذشتن و چشم پوشی معقول از خواسته ها و امیال درونی و نداشتن زیاده خواهی و کنار آمدن با محیط و شرایط جدید از مهمترین کارها است .

یه پیشنهاد:

در کتاب اصول کافی (اگه اشتباه نکنم جلد1)  روایتی از رسول الله (ص)آورده شده است که ایشان یکی از راههای موفقیت (در پایداری دین ) (در این مرحله) را "داشتن سنت زنده" معرفی کرده اند . اگر چه ایشان این مورد را برای زنده نگه داشتن و پایداری دین مطرح کرده اند ولی سخن ایشان را می توان معمیم داد به تمام موارد . به عبارت دیگر یکی از راههایی که فرد بتواند ثبات در مرحله ی آخر و نهایی داشته باشد این است که بتواند آنقدر انعطاف داشته باشد تا خود  را با شرایط موجود و محیط اطراف خود منطبق کند .بنابراین تیز هوشی و درک زمان و مکان موجود در استقرار موفق دستیابی به یک نتیجه خوب کاملا موثر است . باز هم اصرار می کنم که تمام مراحل طی آیات قرآ« باید به ترتیب ،پشت سر هم ،وبه طور کامل انجام شود .تابه نتیجه برسد .و نکته ی بسیار مهم آخر اینکه خداوند به نتیجه رسیدن این برنامه ی منظم را تضمین کرده است .حتی اگر کافر هم باشد.به این معنی که این یک سنت الهی است مثل قوانین فیزیک و شیمی و... که هیچ تغییر وتبدیلی در آن راه ندارد .یک دانشمند فضایی مشرک و یا کافر هم اگر در کاری که دارد انجام می دهد این سه مورد (نیت واقعی-تلاش-و حفظ موقعیت نهایی) را به ترتیب و درست انجام دهد به موفقیت می رسد .اما یه فرق برای مسلمان و خاصه شیعه وجود دارد اینکه می تواند گفت خداوند با نصرت غیبی خود این سه مرحله را برای ایشان سریعت تر می کند و یا به عبارت دیگر رسیدن به هدف را تسهیل می کند (ازتوحرکت ازخدابرکت) .ولی متاسفانه نمی دانم چه شد که مسلمانان بعد از آن تاریخ علمی درخشانشان فکر کردند بدون طی این سه مرحله می توانند (ق"ل"پی=هلوبروتوگلو)به هدفها و آرزوهایشان برسندوهرجا اوضاشون خراب شد یه دعا و یه نذر وانشالله و ماشالله اوضاع درست می شه... . ولی فراموش نکنیم که خداوند در قرآن ذکر کرده است که سنت الهی را تغییر و تبدیل نیست .باید برای رسیدن به هدف برنامه ریزی،عشق درونی،حرکت،وانفاق از مال و جان کرد تا به موفقیت رسید بدون استثنا برای هر کسی حتی خود پیامبر (ص).فراموش نکنیم که ایشان هم برای رسین هدفشان(استقرار دین اسلام) هر 45 روز یک جنگ داشتند .فرزندو نوههای خود را از دست دادند .زجرها کشیدند ... اگر کسی محق بود که بدون زحمت به جایی برسد حتما او اول کس بود ولی بدانید که هرگز اینگونه نبوده است .

             نابرده رنج گنج میسر نمی شود                     مزد آن گرفت که جان برادر کار کرد

                                                                          صدق الله علی العظیم


نوشته شده در دوشنبه 90/11/3ساعت 10:25 صبح توسط آ.معماری نظرات ( ) |

اگرچه من شاعر نیستم ولی این ابیات را با الهام از وبلاگ سیب خیال گفته ام برای یگانه منجی عالم

از بس که ثانیه بر آمدنت شمرده ام

                                                               گوش تجسم حوصله ام درد می کند

از فکر آمدنت ز از ل تا به ابد

                                                              کاسه ی صبر عالم و آدم درد می کند

بس قصه و ترانه در وصف جمالت سروده اند

                                                   لیک قامت قلم روزگار از نیامدنت درد می کند

 از درد دیدن فریاد و بی عدالتی

                                                       قلب کوچک من هم درون سینه درد می کند

از زنگ صدای شرک و کفر و نفاق

                                                   گوش پرنده و چرنده از سخن هزل درد می کند

برگ زمان هم زاشک یتیم

                                                             در کوچه باغ خیانت و فقر درد می کند

حنجره ی فریاد شاهد و مشهود هم

                                                               در ستبر این عالم ظلمت درد می کند

زوزن غبار تفرقه و جدل

                                                            شیشه ی دل جن و پری هم درد می کند

زبان حق پرستی و عدالت خواهی

                                                            از پیچش بیهده و بی ثمرش درد می کند

بس شب آمد و صبح شد و این تسلسل روزگار

                                                          در پیچ و خم نیامدنت شکوه و درد می کند

زآن پس که دیدمت شبی در خواب

                                                              پیکر حقیقت کنه این زندگیم دردمی کند

گفتند که آدینه بیایی و نیامدی

                                               شکوه ی آسمان و زمین هم از نیامدنت درد می کند    

آقا خیلی مخلصیم.


نوشته شده در چهارشنبه 90/9/9ساعت 2:24 صبح توسط آ.معماری نظرات ( ) |

حرم قدیمی امام رضا (ع)

سالها ی زیادی است که دستها به سوی تو دراز است . من فهمیدم چرا . چون می دانند که تو دست آنها را رد نمی کنی!

نشد و نداشتم  بیام .دستم را از همین تهران بگیر! 


نوشته شده در جمعه 90/7/15ساعت 2:48 عصر توسط آ.معماری نظرات ( ) |

جهان بدون سلاح

بنا به درخواست یکی از خوانندگان به این موضوع می پردازیم :

سلاح در زبان علمی به وسیله و یا وسایلی می گویند که موجود زنده برای دفاع و نیز برای حمله به دیگر موجودات در درجه ی اول و در درجه ی بعدی برای حمایت و یا دفاع و از متعلقات خود بکار می برد. بنابراین تعریف وسیله هایی مانند چنگال بسیاری از حیوانات وحشی یا سمی که بسیاری از مارها از نیش خود ترشح می کنند ،حتی بوی بدی که بسیاری از حیوانات در دفاع از خود ترشح می کنند و یا حتی ساخت انواع لانه که حیوانات برای خود و اطرافیان خود انجام می دهند تا از گزند محیط اطراف در امان باشند و... خود سلاحهایی برای موجودات زنده است . بنابراین جهان وحش بدون سلاح غیر ممکن است . همه ی موجودات به اذن خداوند دارای شرایطی برای دفاع از خود و یا هویت خود هستند (حتی اگر در خوشش بینانه ترین حالت فکر کنیم که آنها برای تهیه غذا احتیاجی به حمله به دیگر موجودات زنده ندارند ولی باز هم احتیاج  به سلاح دارند برای محافظت خود از محیط اطرافشان ).

 

ادامه مطلب...

نوشته شده در جمعه 90/7/15ساعت 2:31 عصر توسط آ.معماری نظرات ( ) |

بررسی فرار مغزها از دیدگاه قرآن

در ایات قرآن کریم  مسافرت به عنوان یکی از امورمهم به تمامی مومنین توصیه شده است . و برای آن دلایل مختلفی در نظر گرفته شده است  :

از جمله :دیدن و عبرت گرفتن از اینکه گذشتگان اگر چه قدرت زیادی داشتند و لی همه در مقابل قدرت خداوند ناچیز و ضعیف بودند .

(الأنعام/11)‏قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ" (اى پیامبر! به آنان) بگو: در زمین بگردید، سپس بنگرید که سرنوشت تکذیب‌کنندگان چگونه شد؟از این نمونه می توان به بنای فرعون و اهرام ثلاثه ی و یا دیوار چین و... آنها اشاره کرد .

(یوسف/109)‏"...فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ"... آیا در زمین سیر نکرده‌اند تا عاقبت کسانى را که پیش از آنان بوده‌اند بنگرند؟ و قطعا سراى آخرت براى کسانى که تقوا پیشه کرده‌اند بهتر است. آیا نمى‌اندیشید.؟

2- دیدن تکنولوژی و روش زندگی کردن گذشتگان که باعث می شود از اشتباهات تکنیکی آنها عبرت گرفته و نیز پیشرفت آنها را پایه ای برای پیشرفتهای بیشتر خود قرار دهیم . پدیده ای که امروزه به نام پست مدرنیته (در عین مدرن بودن رجوع به فرهنگ گذشتگان کردن )مورد بحث است و از دیدگاه و منظر قرآن مطرح شده است .از این مورد می توان به بررسی اهرام ثلاثه و یا منارجنبان و... اشاره کرد .

3- مسافرت برای تحقیقات علمی و نمونه بر داری ها و...

( العنکبوت/20‏)"قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ"بگو: در زمین بگردید، پس بنگرید که (خداوند) چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس (همان) خدا نشأه‌ى آخرت (قیامت) را ایجاد مى‌کند، همانا خداوند بر هر کارى بسیار توانا است.

مهاجرت مغزها :

بنابراین مسافرت با مهاجرت متفاوت است . چرا که آنجا صحبت از سیر و سفر بود اینجا صحبت از هجرت و ترک کردن دیار ی که در آن زندگی می کنند است والبته هم دلایل آن متفاوت الست و هم نتیجه ی این حرکت .

همه می دانیم که مهاجرت وقتی اتفاق می افتد که فرد و یا گروه مهاجرت کننده دارای عقاید و یا اعمال و یا فرهنگهایی هستند که با آن قوم و گروهی که در آن زندگی می کنند تناسبی ندارد و یا آنقدر متفاوت است که زندگی کردن برای گروه مهاجر را مشکل و  یا مختل می کند . بنابراین قبول داریم که مهاجرتها در طول تاریخ یا  برای کنجکاوی بوده که در قرآن این دسته در گروه سیو آورده است . کسانی که برای کنجکاوی حرکت کرده اند ولی بنا به شرایطی قادر نبوده اند دوباره به مکان زندگی خود باز گردند و در مکان دید مستقر شده و خود پایه گذار قومها ونسلهای جدیدی شده اند . ولی گروه دوم که خداوند اصل مهاجرت را برای آنها تعریف کرده است برای گروهی است که از نظر فکر و عقدیتی و البته عملی  با محیط و مردم اطراف و قوم خود همخوانی ندارند و در واقع یا اخراج شده اند و یا بعد از تحمل سختی هایی مجبور به مهاجرت شده اند .

د ر مورد مهاجران اولیه که قرون بسیار گذشته انجام شده است تشخیص اینکه آن اقوام اولیه ناسازگار  با محیط خود بوده اند و یا بر اثر کنجکاوی از قوم خود جدا شده وسیر و سفر کرده اند مشکل است ولی با مدد گرفتن از قرآن که در مورد حضرت نوح و اقوام لوط وو.... گفته است نشان می دهد که دلیل مهاجرت آن اقوام هم البته ناسازگاری اعتقادی و عملی با محیط و قوم خود بوده است که دو اثر داشته است . (النمل/56)‏"فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ"ولى پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید، زیرا آنان مردمى هستند که پاکیزگى مى‌جویند.

1-اولین اثر برای خود مهاجر بوده است که بدیهی است کسی که در مکانی که زندگیش با سختی است و با اقسام کوته نظری ها مواجه است وقتی مهاجرت رخ می دهد در حقیقت برایش گشایش صورت گرفته است :  

(آل عمران/195)‏"فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ"پس پروردگارشان دعاى آنان را مستجاب کرد (و فرمود:) که من عمل هیچ صاحب عملى از شما را، خواه مرد یا زن، (گرچه) همه از یکدیگرید، تباه نمى‌کنم (و بى‌پاداش نمى‌گذارم). پس کسانى که هجرت کرده و از خانه‌هایشان رانده شده و در راه من آزار و اذیّت دیده، جنگیده و کشته شدند، قطعاً من لغزش‌هایشان را مى‌پوشانم و در باغ‌هایى که نهرها از زیرشان جارى است، واردشان مى‌کنم. (این) پاداشى است از طرف خدا، و پاداش نیکو تنها نزد خداست.(الأنفال/74)‏"وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ"و کسانى که ایمان آورده و هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند و کسانى که پناه دادند و یارى کردند، همانان مؤمنان واقعى‌اند. براى آنان آمرزش و روزى شایسته و کریمانه‌اى است.در این آیه به فضوح نشان می دهد که خود مهاجری که بخاطر پایبندی به اصول اعتقادی خود مورد اذیت قرار گرفته وقتی امر به هجرت میاید باعث راحتی او خواهد بود اگر چه وعده ی اجرتی که به خاطر آن پایداری هم که انجام داده اند از جانب خداوند حتمی است و خود رفاه مضاعفی خواهد بود .هم برای خلاص شدن از قوم خود و هم رسیدن به وعده ی  خدا.

2-اما آنچیزی که باعث شد این مقاله را بنویسم بررسی تاثیر مهاجرت بر قوم باقی مانده شده است !امروزه بحث اساسی که مطرح است این است که مهاجرت افراد چه تاثیری بر قوم و افراد باقی مانده می گذارد ؟! اگر چه همه اعتقاد داریم که انسانها مختار هستند که هرکجای عالم دوست دارند می توانند زندگی کنند وطبق سخن وزیر قرار نیست همه در ایران بمانند و زندگی کنند !ولی آنچیزی که امروزه دغدغه ی تمام دولتها است خود مهاجرت نیست بلکه آثار مهاجرت است .

اما با بررسی دوباره ی آیات قرآن دیده می شود که لحظه ای که خداوند به پیامبران خود امر کرد که از دیار خود خارج شوند در حقیقت این امر برای رفاه حال پیامبر خود ش نبوده . همه ی کسانی که با قرآن آشنا هستند می دانند که وقتی خداوند به مومنینش که در عذاب هستند در بین یک قومی فرمان مهاجرت می دهد نه به خاطر این است که می خواهد آب در دل مومنانش تکان نخورد و به اصطلاح برای رفاه حال مومنینیش که این امر را نمی کند .چرا که اگر قصد خداوند در امر کردن به مهاجرت رفاه حال آنها بود اول اینکه باید بدانیم :خداوند قادر است و روزی دهنده و قادر بوده است که در هر شرایطی روزی مومنین خودش را داده و آنها را بی نیاز کند .ثانیا مگر پیامبران خداوند و مومنینش برای کسب راحتی و رفاه به دنیا آمده اند که تا یک ذره سختی بکشند به آنها امر به هجرت دهد ؟؟!! عقل نشان می دهد که فرمان هجرت برای رفاه خود مهاجر نبوده (اگر چه بی تاثیر هم نبوده است و اثرات خوبی را خداوند برای این مهاجرت وعده داده است چرا که بالاخره کندن و گذشتن از زادگاه برای هر کسی مشکل است ولی خداوند به مومنینش وعده داده اگر مهاجرت کنند او شرایط ایده آلی برای جایزه ی این عمل آنها برایشان قرار خواهد داد )امام سوال اینجاست که مگر مهاجرت گروهی چه تاثیر مخربی برای افراد باقی مانده قرار است داشته باشد که خداوند همیشه بعد از این مهاجرتها عذاب را وارد کرده است . بعد از هجرت حضرت لوط عذاب نازل شد ویا هجرت حضرت نوح و...

(النحل/41)‏"وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ"و کسانى که پس از آنکه ستم دیدند در راه خدا هجرت کردند، بدون شک ما در همین دنیا جایگاه نیکوئى به آنان خواهیم داد و اگر مى‌دانستند البته پاداش آخرت بزرگتر خواهد بود.

یکی از علومی که امروزه  با مطالعات گسترده با آن رسیده اند به نام" نشت مغزی "نام گرفته است و این به این معنی است که وجود افراد باهوش و یا مثبت بین و یا افرادی با تعادل روانی باعث تاثیر بر افراد دیگر آن جمع دارد . به عبارت دیگر اگر شما وارد که جمع تحصیل کرده و مشتاق علم شوید چه بخواهید و چه نخواهید از طریق امواج فکری تاثیر گرفته و خود نیز نا خواسته به سمت توجه به علوم کشیده می شوید . به همین دلیل برانتخاب همنشین و دوست  تاکید زیادی شده است .بنابراین هوش اجتماعی افراد هم متاثر از هوش اجتماعی کل مردم می باشد . پس هرچه در یک اجتماع افراد باهوش تر باشد احتمال اینکه افراد کم هوش تر هم به مرور دارای ضریب هوشی بیشتری شوند وجود دارد . امروزه حتی در بسیاری از کشورها هفته ای یک بار کودکان کم توان ذهنی را وارد مدارس عادی می کنند تا هم کودکان عادی با این دسته از افراد اجتماع آشنا شوند و فردای آینده آنها را در اجتماع تمسخر نکنند و هم آن کو دکان کم توان پرورش بهتری پیدا کننند و از هوش کودکان عادی تاثیر بگیرند . 

(از این قسمت به بعد مهاجرت ایرانیان مورد بررسی قرار خواهد گرفت )

برای بررسی آثار مهاجرت  باید با احترام به آزادی و حق انتخاب انسانها برای مکان زندگیشان بررسی کنیم که این اقوام مهاجر جزو کدام گروه هستند .با مطالعه ی خیلی سطحی از اداره ی مهاجرت کانادا و در رده ی دوم استرالیا در 30-20 سال گذشته مفهوم می گردد که مهاجرت برای کسب دانش و در مواردی باز گشت به کشور رتبه ی اول مهاجران راداشته است . اما بررسی آمار مهاجرت تحصیل کرده از 15 سال پیش فکر بسیاری از مردم را به خود مشغول داشته است .چرا که افرادی که در ایران تحصیل می کنند با هزینه های دولتی (البته تا چندی پیش)تحصیل می کردند و با بررسی که انجام شده است دیده شده است که برای هر فرد دکتر مبلغی حدود150 میلیون خرج دولتی و هزینه صورت گرفته است که با رفتن او این مبلغ از بین خواهد رفت .و برای گرفتن اقامت از طریق سرمایه حداقل مبلغ800میلیون لازم است.که این مبلغ برای آمریکا یک میلیارد و دویست میلیون تومان اعلام شده است . اگرچه رویکرد دولت به خصوصی سازی تحصیلات دانشگاهی و یا گرفتن سفته و برای دانش آموختگان دانشگاهای دولتی و... شاید جبران هزینه های صورت گرفته و خروج اموال دولت را در این زمینه جبران بکند ولی قصه به اینجا ختم نمی گردد . چرا که آمار ها نشان دهنده ی تغییر بافت مهاجر است .مهاجران اخیر تنها تحصیل کرده ها نیستند . در سایت مهاجرت کانادا به وضوح قابل دید است که تا دوسال پیش ایران رتبه ی دوم مهاجران سرمایه گذار را داشته است واکنون به رتبه ی اول رسیده است . از وقتی که اقتصاد کشورها ی پیشرفته دچار نقصان شده اقامت خود را در حقیقت می فروشند . قابل شرح است که برای گرفتن اقامت از طریق سرمایه گذاری برای کانادا لازم است مبلغ 180 میلیون به دولت کانادا داده شود و... و یا برای گرفتن اقامت (بدون اجازه کار ) برای اروپا لازم است که تنها یک خانه در آنجا خریداری کنید و هر سال هم سه ماه در آنجا مستقر باشید !!(بدون اجازه ی کار )یعنی بروید و فقط پول خرج کنید و ... ترفندهای گسترده ی دیگری برای خروج سرمایه ها از کشور !ولی باز این انتهای قصه نیست . آمار کشورهای مهاجر پذیر که شرایط مهاجرتی خود را تغییر  داده و سخت تر کرده اند . تمایلشان برای دادن اقامت به مهاجران متخصص(اسکیل ورکر) است باعث نگرانی افزون خواهد بود. بدین معنی که امروز دیگر تحصیلات تنها ملاک نیست بلکه داشتن مهارت و در حقیقت سابقه ی کاری در آن شغل مورد نظر مهم شده است و این در حقیقت نشان دهنده ی خروج تحصیلات همراه با تبحر و مهارت است . به عبارت دیگر خروج "مدیریت"است .

بنابراین نمی توان به راحتی (که متاسفانه از گوشه و کنار شندیه می شود )بگوییم که همینه که هست هرکسی دوست ندارد برود ؟؟؟!! حرکت و مهاجرت دغدغه ی همه ی افراد هست و باید باشد . هر عنصری در جای خود برای خود با ارزش است و وجودش لازم . فراموش نکنیم که پیامبر (سلام الله علیه)در عرض 13 سال نیمی از دنیا را مسلمان کردند .نه اصطلاح می کنند !نیمی از دنیا خواستند در عرض13 سال مسلمان شوند و این از قدرت انعطاف پذیری دین اسلام در بر خورد با فرهنگها و افراد مختلف است . توجه به توانایی های افراد ،استفاده از مهارتهای آنها ،اجازه به اظهار عقیده و نظرات آنها ،وو.... هزاران راه کار دیگر که به قدر کافی در سایتهای مختلف وجود دارد برای کسانی که اصولا "مهاجرت آحاد مردم و خروج آنها "نه تنها دغدغه ی اصلیشان است بلکه برای جلوگیری از آن از انجام هرکاری کوتاهی نمی کنند . فراموش نکنیم "من"خوب هستم "من "راضی هستم و... تنها کافی نیست ."من "موجودی اجتماعی است .فراموش نکنیم که وجود تفاوتها نعمتی است که باعث تحرک ،پویایی ، عشق ،شور ... می شود . این شعار که هرکسی مثل من نیست پس بد است و هرکه بد است پس بهتر است نباشد !و یا این شعار که من بدون کمک و وجود مردم دنیا هم می توانم بهترین باشم  و...جز توهم چیز دیگری نیست.اگر اینگونه بود خداوند بارها در قرآن امر به سیر و سفر نمی کرد .در ضمن اینکه جالب است بدانیم که مومنین واقعی طبق آیات قرآن خودشان مهاجرت می کردند نه اینکه با کارهایشان مردم و اطرافیانشان را مجبور به اخراج و یا مهاجرت کنند !شما هیچ کجای قرآن نمی بینید که خداوند به پیامبرش دستور داده باشد که آن قوم بد و یا فلان قوم کافر را از کشورت و یا از محل زندگیت اخراج کن!ولی دائم در قرآن امر به مومنین و پیامبران شده است که از دیار خود بروید و یا مهاجرت کنید و... و من به آن کسانی که شما را آزار رسانده اند عذاب می فرستم .


نوشته شده در دوشنبه 90/6/28ساعت 6:29 عصر توسط آ.معماری نظرات ( ) |

عوارض تحجد!!

یه درد دل

ماه رمضان که آمد،گفتیم که خوب یک سال که به بی خیالی و بی توجهی گذشت ،حداقل این ماه رمضانی رو قرآن بخوانیم و شب زنده داری کنیم و خلاصه یک کم بشیم همان آدم خوبه ؟!خلاصه شروع کردیم به شب زنده داری و قرآن خوندن و کلی کلاس ...یادم نمیاد که کدوم آیت الله بزرگواری در خاطراتشان نوشته بودند که مستاجر بودند و بی پول .کلی بدهی و بدبختی داشتند و خلاصه خیلی دست به دامان خدا بودند تا بتونند زندگیشان را بچرخانند و در همان حیث و بیس(؟) بود که یک شب خواب آقا امام زمان را می بینند و در خواب آقا به ایشان می فرمایند که صبور باشند و...و ایشان هم در جواب می گویند که :آقا  قربون شما و جد شما با همه ی سختی هایی که خودتان و جدتان کشیدید ولی آقا من می دانم که شما و جدتان مشکل زیاد کشیدید ولی قبول بفرمایید که درد مستاجری را نکشیدید!!وآقا در خواب می خندد(نقل به مضمون شد).

الغرض ما هم ماه رمضانی نماز شب و کلی بساط داشتیم و ماه رمضان هم که تمام شد و دیروز کارنامه ی ما را آوردند دم درد! چه کارنامه ای بود ؟!قبض برق را که دیدیم رنگ از رخمان پرید.همه ی نماز و روزه هایادمان رفت .مبلغ 90 هزار تومان ناقابل برای یک خونه ی فسقلی !که ما در آن زندگی می کنیم . خلاصه :گفتم یا رسوالله قربون همه ی فرمایشاتتان .قروبون آن کتاب نورانی و سوره ی مزملش که در آن ذکر کرده قسمتی از شب و در مواقعی بیشتر شب را بیدار باشید و تحجد کنید و ... قربانتان بشوم ولی ما یک ماه آمدیم شب بیداری کنیم که به قول خودمان ثواب کنیم که کباب کشدیم!گفتم قربانتان بروم ما که حافظ قرآن نیستیم که شب چراغها را خاموش کنیم و بشینیم تو تاریکی رو جانمازمان قرآن رو از حفظ بخونیم  .اگر بخواهیم شمع هم روشن کنیم که پولش از خود برق گرونتر می شه چون شمعهای حالاهم که شمع نیستند !هوای شهر هم که اونقدر کثیفه که نمیشه زیر نورماه دعا و قرآن خوند ... خلاصه اینکه یاد حرفهای اون آقای محترم افتادم که به امام زمان گفت شما مستاجری نکشیدید !حالا یا رسول الله قربون همه ی سختی هایی که کشیدید ولی قبول بفرمایید که شما هدفمند کردن یارانه ها نکشیدید!!

 این هم عوارض تحجد بود.


نوشته شده در پنج شنبه 90/6/24ساعت 7:4 صبح توسط آ.معماری نظرات ( ) |

آیا دین از سیاست جدا است ؟

برای اینکه جواب این سوال مهم را بدست آوریم لازم است که ابتدا هر کدام از این دو کلمه را تعریف کنیم

منظور از دین عبارتند از راه و روش زندگی کردن . به این ترتیب هیچ مخلوقی در عالم بدون دین نیست . به همین دلیل است که خداوند در قرآن می فرماید همه ی عالم در حمد من هستند . چرا که همه ی عالم دارای راه روش مشخصی در زندگی خود هستند . به زندگی حیوانات نگاه کنید . آنها بر اساس یک خط مشی مشخی زندگی می کنند . و روش خود را برای زندگی که خداوند برای آنها تعیین کرده اند ،دارند . در مورد انسانها هم همین طور است . آن بودایی هم بر اساس یک طرز تفکر و عقیده ای زندگی می کند در نتیجه به اصلاح می گوییم بودایی دین خودش را دارد و مسیحی دین خودش را و مسلمان دین خودش را دارد . اما در مفهوم جزئی که در قرآن آوده است که ما به عنوان دعا در سوره ی حمد از خداوند می خواهیم که خداوندا ما را به صراط دین راهنمایی کن منظور راه و روشی است که پیامبر آخر و امامن بعد از برای ما تبیین کرده اند .

اما در مورد منظور و مفهوم سیاست مستقیم از امام کمک می گیریم :

الإمام الحسن «ع»- سأله رجل عن السّیاسة فقال: السّیاسة أن ترعى حقوق اللَّه، و حقوق الأحیاء، و حقوق الأموات....

امام حسن «ع»- کسى در باره سیاست از آن «امام» پرسید، در پاسخ فرمود:

سیاست عبارت از آن است که حقوق خدا و حقوق زندگان و حقوق مردگان را مراعات کنى....(الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‏6، ص: 621)

بنابراین تعریف واضح سیاست عبارتند از حقوقی که بین مردم جاری است و اگر کسی حقوقی که بین مردم جاری است .به عبارت دیگر راه و روشی را که افراد در برخورد بین خود و حتی خدای خود در بر می گیرند همان سیاست آنها است .

حالا با این تعریف چطوری می توان گفت که دین از سیاست جدا است . به این مفهوم که برای هر زندگی یک سری روابطی تعریف شده است چرا که انسان موجودی کاملا مستقل نیست . انسان در عالی ترین مرتبه ی خود باز هم بی نیاز از ارتباطات اجتماعی خود نیست در عیت حال که مجبور است با محیط حیوانی و گیاهی هم در ارتباط باشد و مجبور است که برای ایجاد و استمرار این رابطه راه و روشی برای خود تعریف کند . اساسا قوانین کشورها هم همین طوری و به همین دلیل درست شد تا راه و روش برخورد آنها با محیط اطراف اعم از محیطهای گیاهی ،حیوانی،و افراد و در ابعاد بزرگ تر اجتماعات گونانگون مشخص شود . دین ما عین سیاست ما است . اگر بگوییم دین از سیاست جدا است عین این است که بگوییم آب بدون خیسی باشد .خاصیت آب خیس کردن است و اگر خیس نکرد دیگر آب نیست . هر چیزی هست جز آب .حتی در حدیث زیر امام صادق (ع) رابطه ی و برخورد شما نسبت  به مواد غذایی و جامدات را هم سیاست تعریف کرده اند .

"حضرت امام جعفر الصّادق علیه السّلام فرمود که: مرض بچند وجه است مرض بلوى و امتحان و مرض عقوبت عصیان و مرض که علّت فناء و سپردن جانست و ترا زعم چنانست که هر کسى که او سیاست بدن خود کند در مأکل و مشرب.(  آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج‏2، ص:6 22)"

معنی سیاست در دنیای امروز:

  ادامه مطلب...

نوشته شده در دوشنبه 90/5/24ساعت 3:20 عصر توسط آ.معماری نظرات ( ) |

نقدی برسحرو ساحری در دنیای امروز

 

ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 90/5/23ساعت 12:14 صبح توسط آ.معماری نظرات ( ) |

فرق بین باطل و شر :

در پی مفهوم شناسی کلمات قرآن این بار به سراغ کلمه ی باطل و شر رفتیم:

 

 
ادامه مطلب...
نوشته شده در جمعه 90/4/24ساعت 8:2 عصر توسط آ.معماری نظرات ( ) |

اضطراب اجتماعی

تعریف پزشکی اضطراب را می توان اینگونه داشت که شامل عواملی است که در مجموع  و یا به تنهایی باعث تاثیر بر کار کرد بدن می باشد .(که به دودسته ی اضطراب خوب و اضطراب بد می توان دسته بندی کرد که ما در مورد دسته ی بد آن در این مقال صحبت می کنیم ) به این معنی که این عوامل با تاثیر بر غده ی هیپوفیز باعث اختلال در کار کرد غدد تیروئید ،قشر فوق کلیوی،رحم،غدد شیری در زنان ،تخمدان ،پوست و....می شود .

  ادامه مطلب...

نوشته شده در پنج شنبه 90/4/2ساعت 3:7 صبح توسط آ.معماری نظرات ( ) |

   1   2   3   4   5      >
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت

کد نوحه

کد مداحی