• وبلاگ : وبلاگ متفكران
  • يادداشت : فرق حقيقت با واقعيت
  • نظرات : 1 خصوصي ، 13 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام . بخشي از نوشته هاي شما را خوندم و بهره بردم . موفق باشيد .
    + امير 
    درود
    استفاده كردم از مطلب خوبتون.
    به فرض تعارض بين "حقيقت" و "ربوبيت" جانب كدام يك را بايد نگاه داشت؟
    پاسخ

    با سلام و تشکر.ازديگراسما"رب"همان "حق" است،پس فرض محال موجوديت ندارد.بلکه رب همان حق است.
    سلام ممنون خيلي استفاده کردم
    موفق باشي
    پاسخ

    س?م.الحمدالله كه مفيد فايده بود.
    + مرتضى 
    سلام.با كمال احترام،
    مطالب خوب بودند بويژه نظرات مناظره مانندش??
    اما نظر من در مورد مطالب ونظرات:شما فقط بر مبناى پيش فرض هاى اسلامى كه براى خودتون داشتيد مطلب را پيش برديد و بقيه رو رد مى كرديد،اما بهتر مى بود در بحث علمى كمى پا رو فراتر مى گذاشتيد.
    كانت و همچنين سارتر هم در اين مورد مطالب خوبى گفته اند.
    با اين حرفتون كه گفتيد حقيت دست يافتنى نيست مخالف هستم اخه اين حرفتون با فلسفه اسلامى هم سازگار نيست.
    با تجديد احترام.
    پاسخ

    با س?م.بسيار متشكرم از نظرتون.البته ذكر كردن نظريات همه نظريه پردازان در اين مقال نمي گنجد.اون هم در يك ظرفيت محدودي كه من اختصاص داده شده.با شما در اين زمينه موافقم.امابعد.حق يكي از اسما الهي است و قطعا دست يابي وتحقق به ذات اين اسما و استقرار آن بر روح انسان به شكل مطلق آن غير ممكن است.اين هم فلسفه اس?مي آن. چون ما در نهايت هم با خالق خود نمي توانيم واحد شويم و تصور آن هم شرك است.پس تحقق قطعي اسما در روح انساني غير ممكن است.موفق و مويد باشيد.
    + مريم 
    سلام. خيلي ممنون از مطالب خوبتون. ممکنه فايل اين نوحه اي که تو صفحه پخش مي شه رو برام بفرستيد؟ خيلي عاليه. اگه اين کارو بکنيد واقعا ممنون ميشم.
    پاسخ

    باسلام و تشکر از توجهتون.متاسفانه چون از تاريخ ويرايش قالب وبلاگ من بيش از يک سال مي گذرد ،من مکان فايلم رو فراموش کردم.ولي در سايتهايي که قالب ارايه مي دهند در قسمت نصب روضه مي توانيد از نوحه هاي محمود کريمي بگرديد و پبدا کنيد.موفق باشيد.
    + ياس 
    درود بر شما
    با تشکر فراوان بابت مطلب مفيدتون.... خيلي قشنگ توضيح داديد تفاوت اين دو رو.
    به اميد موفقيت هاي روزافزون شما
    در پناه حق باشيد
    + ق- ا 
    با سلام
    فقط اينو مي تونم بگم که از سايتتون لذت و استفاده مفيد و موثري بردم در جهت اهداف خودم و شهرم که ذهنم را مشغول کرده بود به کار بستم و يک کلام صلوات به روح رسول الله (ص) و برکت اين صلوات نثار خودتون و اموات و درگذشتگانتان باد.
    برادر کوچک شما

    پاسخ

    سلام خوشحالم كه توانستم به لطف خدا قدمي مثبت براي شما بردارم . در پناه حق باشيد .
    + آيسان 
    azaton kheili mamnonam matalebeton kheili be dardam khord faghat dar morede emam zaman yadeton rafte benevisin be har hal mer30
    پاسخ

    با سلام . اگه لطف كنيد دقيقتر راهنمايي بفرماييد كه در چه موردي از امام زمان بنويسم ممنون مي شوم . درمورد لزوم وجود ايشان . در مورد ياران .در مورد اخلاق .در مورد جامعه ي مهدوي و... با تشكر.
    + م.ک 
    <واما بعد طبق آنچيزي كه در متن من نوشته شده واقعيت يعني همين دنيا (به زبان بسيار ساده)كه با وجود شيطان بنا نهاده شده (كه يك قسم از شيطان همين حرارت است )و دنيا هرگز بدون حرارت نمي تواند حيات داشته باشد .بنابراين چون دنيا بر اساس وجود و حضور شيطان بنا شده است در نتيجه حقيقت و واقعيت با اندازه ي شيطان با هم فاصله دارند .>
    اگه ميشه اين پاراگرافو پيشتر توضيح بدين
    اگه از واقعه کربلا ياد کردم به خاطر اين بود که بگم خواست و حقيقت خدا اين بود که اسلام باقي بماند و کفر و ظلم نابود گردد
    که اين اتفاق افتاد يعني در آخر يزيد(کفر و ظلم) شکست خورد
    و امام(اسلام) پيروز واقعي شد ))(فک کنم شما منظور منو خوب متوجه نشديد من گفتم در ظاهر امام شکست خورد . در اين مورد دقيق
    ا واقعيت بر حقيقت منطبق شد )اين واقعه به ما نشون ميده که براي رسيدن به حقيقت هيچ کاري نبايد فرو بگزاريم با تمام توان (حتي فدا کردن جان خو و خانواده خود) تلاش کنيم
    تا حقيقت واقعيت يابد .

    در آخر کل حرفهاي من اينکه حقيقت تنها يکيست که درست هست (ازريشه ي حق گرفته شده) اما واقعيت (که از ريشه ي وقع گرفته شده)همون چيزايي که ما ميسازيم که ميتونه درست يا غلط باشه
    اين ما هستيم که حق انتخاب داريم.ميتونيم با انتخاب درست به حقيقت برسيم ويا با يک تصميم غلط اونو از خودمون دور کنيم
    گاهي وقتا هم کوتاهي خودمونو تقصير عجزوناتوانيمون ميندازيم يا عوامل ديگه مثل شيطان رو دخيل ميدونيم (درست مثل زماني گناه کاران در قيامت شيطانو مقصر اصلي گناهشون ميدونند ) گاهي وقتا هم در تشخيص حقيقت اشتباه ميکنيم ! و من چقدر اين جمله ي سهراب سپهري رو دوست دارم چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد!
    از آشنايي با شما و وبتون خوش حالم
    در پناه حق پيروز باشيد
    پاسخ

    با سلام به دوست خوبم درست همان كلمه كه گفتيد امام در ظاهر شكست خورده است ،همان كلمه ي (ظاهر) را كه آورديد منظور همان واقعيت است . واقعيت همان چيزي است كه با دوچشم مادي دنيا مي بيني . مثل كيف،كفش‍،شكست يك سپاه،پيروزي يك نفر و... .اما از گرما و رابطه ي آن با شيطان سوال فرموديد .اين آيه از قرآن است كه شيطان به خداوند گفت :براي امتناع از سجده در مقابل انسان)من از نار خلق شدم و انسان از گل و....بنابراين قسمتي از نقش شيطان در اين دنيا مشخص مي شود . توجه كنيد به علوم مختلف مانند كشاورزي،زيست شناسي،نجوم و... ببينيد در تمام اين علوم براي شما ثابت مي شود كه دنيا در صورت عدم وجود گرما (شيطان)قادر به زنده بودن و حيات نيست . به بدن خودتان نگاه كنيد بدون گرما قادر به زندگي نيستيد (جواب كساني كه مي گويند خداوند چرا شيطان را خلق كرد !اگر بد بود پس چرا خلق شد ؟)... بنابراين شيطان در تمام مخلوقات اين عالم نفوذ دارد از جمله انسان اما به اينجا ختم نمي شود چرا كه در بعضي افراد اين شيطان مسلط بر روح درونيشان مي شود ودر بعضي بدنها اين شيطان درون كنترل مي شود و بسته به ميزان اين كنترل كردن شيطان به ما مي توانيم به تقرب خداوند درآمده و يا از خداوند دور شويم . هرچه شيطان بيشتر بر بدن ما و بر روح ما مسلط تر شود ما به همان ميزان از خداوند دور تر مي شويم . به همين دليل هرچه بدن خود را بتوانيم در شرايط متعال تري در آوريم بهتر مي توانيم شيطان را كنترل كنيم .دستورات بسيار زيادي براي اين كنرتل وجود دارد كه اينجا مجالش نيست .
    + م.ک 
    با سلامي دوباره
    از اينکه نظر منو خونديد و پاسخ داديد کمال تشکر رو دارم
    در ابتدا از شما عذر مي خوام بله حق با شماست من يکم تند رفتم البته قصد توهين و جسارت نداشتم .
    من يک فرد معمولي هستم که چندان با مسائل فقه و فلسفه آشناييت ندارم (هرچند که بسيار به آنها علاقه دارم)
    مدتي است که مرز ميان واقعيت و حقيقت ذهنمو مشغول کرده بود.در اينترنت مشغول سرچ بودم که به طور اتفاقي با وبلاگ شما آشنا شدم.قبلا هم از چندين نفر سوال پرسيده بودم که هر کس نظر متفاوتي داشت اما همه به اين معتقدبودن که واقعيت بر حقيقت منطبق ميشه(البته در بعضي مواقع) اما چيزي که نوشته بودي دقيقا خلاف اون بود!
    درمورد خدا : اين که خدا حقيقت محضه که توش هيچ شکي نيست
    اگه ميگم خدا حقيقته منظورم اينکه هست يعني يک موجودي وجود داره که جهان رو اداره ميکنه شايد بگي بازم داري کفر ميگي ولي من به اين اعتقاد دارم که خدا وجود داره و وجودش حقيقت است.الان اثباتش ميکنم مگه نه اينکه خدا از روح (ذات،نور) خودش در آدم دميد مگه انسان از خشتي گل نبود پس چطور شد که به مقام جانشيني خدا در روي زمين رسيد ؟
    چطور شد که تجلي گر صفات الهي شد .؟ چطور شد که انسان اشرف مخلوقات شد؟جز اينکه خدا مقدار بسيار ناچيز و اندک از وجود خودشو در آدم قرار داد. مگه امام علي نفرموده خدا از رگ گردن با آدم نزديکتر است. پس ببين خدا هست . حالا من چگونه ميتوانم به اين حقيقت دست پيدا کنم .درسته که من نمي توانم خدا رو ببينم ويا لمس کنم ولي ميتونم آثار و نشانه هاشو ببينم مثل اين دنيا و هر آنچه که درون آن هست و از همه مهمتر خود انسان
    اينها واقعيت هايي هستند که حقيقت وجود خدا رو اثبات ميکنه
    اصلا خدادر قرآن فرموده انسان از خداست و به سوي او بازميگردد
    اين جمله بخوبي نشان ميده که اگه مي خواي خدا رو بشناسي
    اول بايد خودتو بشناسي . به نظر من خدا انسانو آفريد تا واقعيت حقيقت خودشو به خود انسان نشان بده.

    پاسخ

    با سلام به دوست خوبم.خيلي خيلي خوشحالم كه علم و معرفت آنقدر برايت مهم است كه دنباله ي مطلب را گرفته اي و قطعا از خيلي ها كه تنها نگاه كننده ي مطالب هستند پيشرو هستي.در مقدمه ي كتاب اصول كافي آورده شده است كه امام زمان (عج) توصيه كرده اند كه بر هر شيعه لازم است كه اين كتاب را بخواند و درك اين (4جلد و بسته به انتشارات 5جلد)براي شيعه ي ما لازم است !بنابراين براي شمايي كه مشتاق هستيد و نسبتا در اين زمينه تازه كارحتما توصيه مي كنم اين كتابها را بگيريد و با دقت بخوانيد به خصوص جلد اول آن كه مربوط به شناخت خداوند است .در آن كتاب به نقل از امام صادق (ع) آورده شده است كه روح(همان كه شما به آن اشاره كرده ايد )مخلوق خداوند است . مسيحيان اعتقاد دارند خداوند تكه اي از وجودش را به مخلوقش داده است .يعني خداوند روح داشته و آن را تكه كرده و قسمتي از آن را به بدن انسان منتقل كرده است به همين دليل انسان را فرزند خداوندمي دانند همان طور كه از پدر به فرزند ژنها به ارث مي رسد . ولي اما يهوديان اعتقاد دارند كه خداوند تمام خصوصيات آن روح مورد نظر را به انسان فوت كرده و به اين ترتيب روح خدا درسته در وجود انسان است به اصطلاح به آن تفويض مي گويند )به همين دليل خداوند در قرآن براي آنها مي گويد يدالله فوق ايديهم(دست خدا با لاترين دستهااست)يعني خداوند هرگز قدرت خود را به انسان نسپرده است!اين نوشته هاي شما و نتيجه گيري شما البته طبيعي است چرا كه اگر كسي اعتقاد داشته باشد حقيقت به واقعيت منطبق مي شود قهرا به اين نتيجه مي رسد و بايد برسد كه خوب اگر قرار باشد واقعيت به حقيقت برسد پس ما هم اگر تلاش كنيم مي توانيم به حق برسيم !در نتيجه ما هم مي توانيم به حق منطبق شويم(همان نتيجه اي كه شما گرفته ايد )و در نتيجه ما خود حق مي شويم !همان طور كه بسياري از مذاهب ابدايي مثل علي اله هي ها به اين نتيجه رسيده اند كه علي به حق رسيد و خود حق شد !و يا كاتوليكها مي گويند كه مسيح به حق رسيد و خود خدا شد!و يا مكاتبي مانند بوديسم و مانيسم ...اعتقاد دارند كه با رياضتهاي شديد مي توان عين حق شد و به حقيقت رسيد .براي دوري از همين اعتقاد است كه پيامبر(ص) اصرار كردند كه در هر نماز ما بگوييم كه او تنها عبد خداوند است و با حق آميخته نشد . و آيه ي قرآن است كه مي فرمايد پيامبر به ما نزديك شد ولي نه منطبق(قاب قوسين او ادني)بنابراين حقيقت نمي تواند بر واقعيت منطبق شود ولي كلام شما كاملا درست است كه بر عكس غربيون تمام تلاش انسان بايد نزديك شدن به حقيقت باشد هر چند مي داند كه نمي تواند با آن منطبق شود . اصلا تفاوت مكتب شيعه با تمام اديان براين اعتقاد است و اصلا ما به همين دليل اعتقاد داريم همواره بايد كسي وجود داشته باشد تا مارا به حقيقت راهنمايي كند و آن همانا امام هر زمان است .
    + م.ک 
    سلام
    راستش مطلبتو خوندم ولي باهات در بعضي موارد هم عقيده نيستم
    مثلا اينکه حقيقت به واقعيت نمي رسد و هرگز منطبق نمي شود
    فک کنم اشتباه ميکني چون در بعضي مواقع واقعيت بر حقيقت منطبق ميشه
    مثلا اگه وجود خدارو يک حقيقت درنظر بگيريم (بنابه گفته خودت) هيچگاه به واقعيت تبديل نميشه و با عقل ناقص خودمون نمي تونيم اثباتش کنيم بنابراين
    خدا اصلا وجود ندارد (استغفر الله) در حالي که اين کفر هست
    برات يه مثال ديگه ميزنم در زمان امام حسين (ع) خواست و حقيقت خداوند اين بوده که حضرت بر يزيد پيروز شود (تا اسلام باقي بماند و کفر و ظلم نابود گردد) اما در روزعاشورا درست عکس اين خواسته اتفاق افتاد يعني امام شکست خورد و يزيد پيروز شد حالا با اين تفکري که شما داري فکر مي کني که به دليل محدوديت هاي اين عالم و
    محدوديت بدني و... اين حقيقت به واقعيت تبديل نشد ؟!
    اگه اين جوري فکر مي کني واقعا برات متاسفم چون همه ميدانند که شايد در ظاهر امام شکست خورد ولي پيروز اصلي امام حسين بود که با فدا کردن جان خود و خانواده اش بناي ظلم وجور بني اميه را سست کرد و هدف اصلي و خواست و حقيقت خدارا محقق کرد تا بعدها افرادي مثل تو نگويند که هيچ وقت نميشه به حقيقت دست يافت !
    مشکل شما وامثال شما اينکه خيلي ظاهر بين هستيد شماها هيچ وقت نمي فهميد حقيقت چيه که به بخواهيد به واقعيت تبديل کنيد .

    پاسخ

    با سلام و تشكر فراوان بخاطر نظري كه قرار داديد . امام صادق (ع)مي فرمايند دو گروه هرگز سوال ندارند يكي كساني كه خيلي وارد و ماهر هستند و دومين گروه كساني كه اصلا چيزي نمي دانند !ولي شما با نظرتان شجاعانه خود را از گروههاي بالا جدا كرديد .اما در جايي ديگر امام صادق (ع) مي فرمايند مردم به چهار دليل سوال مي كنند :... و گروهي سوال مي كنند كه محكوم كنند !خوب بود شما دوست عزيز سوالي را كه كرديد به قضاوت كردن و حكم دادن نمي رسانديد تا به اين ترتيب من هم فرصت دفاع از خود را مي داشتم !بنابراين اگر چه به من فرصت توضيح نداديد و حكمتان را صادر كرديد ولي من مطالب زير را براي اطلاع مردمي مي نويسم كه خدايي نكرده با سر سري خواندن مطالب فوق به اين نتيجه گيري عجيب نرسند :شما فرموديدكه وجود خداوند حق است ،اما بدانيد كه خداوند خود وجود است نه اين كه وجودش حق است چرا كه اينگونه خطاب كردن خداوند شرك است .وجود هر چيزي يعني بودن و حضور آن چيز و استثنائا در مورد خداوند نمي توانيم اينگونه خطاب كنيم .واما بعد طبق آنچيزي كه در متن من نوشته شده واقعيت يعني همين دنيا (به زبان بسيار ساده)كه با وجود شيطان بنا نهاده شده (كه يك قسم از شيطان همين حرارت است )و دنيا هرگز بدون حرارت نمي تواند حيات داشته باشد .بنابراين چون دنيا بر اساس وجود و حضور شيطان بنا شده است در نتيجه حقيقت و واقعيت با اندازه ي شيطان با هم فاصله دارند .اين يك مطلب ،اما مثال شما كه خداوند حقيقت است وواقعيت هم هست يعني آيا شما (نعوذبالله)مي توانيد خداوند را مانند يك شي و يا يك انسان در عالم دنيا لمس كنيد !!!!وحقيقت خداوند را تبديل به يك ماده مي كنيد !!!(من دقيقا به همين دليل نوشته بودم كه مطلب نوشته شده ي من براي كساني است كه اهل فقه و فلسفه هستند ولي باز اگر احتياج به شرح بيشتر است من حاضر هستم )اما در مورد امام حسين (ع)كه فرموديد خيلي عجيب است چون خودتان البته با كمال تشكر نظر و نوشته هاي من را به خوبي تاييد كرديد واين نشان مي دهد بالاخره خودتان به حقيقت نوشته هاي من معترف شديد !!دقت كنيد :فرموديد كه-- امام حسين (ع)خواست و حقيقت خداوند اين بود- -(عين نوشته ي خود تان (حقيقت اين بود)و بعد يك خط پايين تر مي فرماييد كه--اما در روز عاشورا درست عكس اين خواسته اتفاق افتاد (عين نوشته ي خودتان(واقعيت چيز ديگري شد )) يعني امام شكست خورد ------ با تشكر من هم دقيقا همين را گفتم كه پس حقيت به واقعيت نرسيد !